شخصیت های وابسته در رابطه

 

شما هم به سندروم استکهلم مبتلا شدین؟

 

اول از همه راجب سندرم استکهلم برایتان توضیح میدهم:

سندرم استکهلم یک اختلال یا بیماری روانی است. اصلا دلیل نامگذاری این سندرم این است که در سال ۱۹۷۳ در شهر استکهلمِ سوئد اتفاق عجیبی افتاد.

تعدادی سارق وارد بانکی شدند و کارمندان آن بانک را به مدت ۶ روز گروگان گرفتند. حتی بین پلیس و سارقان تبادل آتش صورت گرفت و سارقان گروگانها را سپر خود کردند و براهمین پلیس شلیک را متوقف کرد؛ و در نهایت بدون اینکه آسیبی به دو طرف برسد این غائله ختم شد. بعد از اتمام گروگانگیری اتفاقات عجیبی افتاد. گروگانها بدون این که تهدید شده باشند از سارقان طرفداری کردند. حتی در دادگاه علیه گروگانگیرها شهادت ندادند بلکه از رفتارهای پلیس شکایت کردند. جالبتر اینکه یکی از گروگان ها با سردسته سارقین بعدها ازدواج کرد.

پس سندرم استکهلم اختلالی است که فرد با وجود اینکه از طرف فردی مورد آزار و اذیت  قرار می گیرد حاظر به ترک آن فرد نیست حتی با این وجود وی این فرد را دوست دارد.

احتمالا نمونه رایج آن را در روابط زن و شوهری یا والد فرزندی دیده باشید. ولی این پدیده در روابط، عاطفی، دوستانه، خواهر برادری،  مدیر کارمندی و به طور کلی هر رابطه ای که یکی از طرفین در موضع قدرت و کنترل قرار دارد دیده میشود.

 

ویژگی های سندرم استکهلم:

۱)احساسات مثبت فرد مبتلا نسبت به فرد شکنجه گر

۲)احساسات منفی فرد مبتلا نسبت به لفرادی که سعی در نجات او از دست فرد شکنجه گر دارند

۳)احساسات مثبت فرد شکنجه گر نسبت به فرد قربانی

۴)فرد مبتلا یا همان قربانی رفتار های حمایتی نسبت به فرد شکنجه گر دارد.

 

ترک نکردن روابط عاطفی منفی:

یک اتفاق خیلی رایج که در روابط عاطفی( چه دوستی، چه عقد و چه زناشویی ) اتفاق می افتد این است که یکی از طرفین با وجود اینکه آشکارا مورد آزار و خشونت،( جسمی، عاطفی، کلامی، جنسی و فیزیکی )قرار میگیرد، باز هم احساس مثیتی نسبت به فرد مقابل دارد و حاضر به ترک رابطه نمی شود.

ما در روابط عاطفی به شدت شاهد سندرم استکهلم هستیم، فردی که مدام در رابطه اش تحقیر، تنبیه، تهمت، و توهین می شود ولی خودش را با توجیهاتی مثل:«تو این یک سال فقط یک بار کتکم زد، تقصیر خودم است که بهم توهین می کند و… » توجیه می کند.

من نمیگم که رنجهایتان را بزرگ نمایی کنید برای خودتان بلکه ما نیاز داریم که گاهی برای تسکین رنجهامون، تا حدی واقعیت پیش رویمان را تخفیف بدهیم ولی ولی نکته مهم این است که ما به جای تخفیف واقعیت، دست به تحریف واقعیت می زنیم. یعنی اون بخش خوشایند را نگه می داریم و بخشهای آزاردهنده را کمرنگ و بی اهمیت می کنیم و حتی فراموش می کنیم.

این را بدانید که با تحریف واقعیت به صورت موقتی خودمان را از درد کشیدن نجات می دهیم ولی در مدت طولانی رنجی نامتناهی نصیبمان می شود.

 

وابستگی عاطفی:

فرد احساساتی همچون: تردید نسبت به خود، ترس از طرد شدن، ترس از تنهایی، عدم امنیت، شرم و حقارت دارد.

فردی که از وابستگی عاطفی رنج می برد فقط برای دیگران زندگی می کند، خودش را نادیده می گیرد و هرکاری می کند که مورد پسند فرد دیگر باشد. وابستگی نشان دهنده عدم اعتماد به نفس است و منجر به پایین آوردن ارزش خود، ترس از تنهایی و نادیده گرفتن نیازهای خود می شود. در واقع فرد وابسته از آن جهت به دیگران وابسته می شود که گمان می کندبدون حضور دیگری نمی تواند تعادل روانی داشته باشد..

بمانم یا بروم:

یک سری نکته ها هم برای راحت تصمیم گیری شما می گویم:

اگر طرف مقابلتان بهانه هایی مثل اینکه:

۱)تو فرد ایده آل من هستی ولی من آدم زندگی مشترک نیستم.

۲)تو گزینه های بهتر از من می توانی داشته باشی.

۳)دوستت دارم ولی به خاطر بعضی مشکلات نمی توانم با تو ازدواج کنم.

۴)و….

این فرد شما را معطل می کند، زود رابطه را تمام کنید. این افراد حتی شهامت اینکه بگویند هیچ وقت به فکر ازدواج با شما نیستند و هدفشان صرفا دوستی و وقت گذراندن با شماست ندارند و نه قابل اعتماد هستند که بتوانید به نظرشان درباره ازدواج امیدوار باشید.

برای خودتان ارزش قایل شوید و موقعیت های بعدی زندگی تان را به خاطر بودن در یک رابطه پوچ و بیهوده که سرانجامی ندارد هدر ندهید.

عشق یک طرفه فرصت های زندگی را از شما میگیرد.

ولی این راهم یادتان باشد که به خاطر چند خطای کوچک یک رابطه حقیقی را ترک نکنید هیچکس بی عیب نیست!

 

یک سوگواری بهتر از یک عمر افسردگی است:

همه ما روابطی را با مهمترین افراد زندگیمان تجربه کرده ایم که به اشکال گوناگون پاسخگوی نیاز های عاطفی ما نبوده و در آن صدمه دیده ایم. چنین امری معمولا با هیجانات بسیار سنگینی همچون غم و سوگواری همراه است که فرد برای دوری از تجربه آن دست به انکار می زند و یا سعی در تصحیح رابطه و یا تجربه جدید عاطفی تلاش می کند.

در حالی که غافل از این است که دلیل این مشکل به دلیل این است که فرد مقابل به هرشکل قادر به ایجاد چنین رابطه ای نبوده است و نخواهد بود.

و در نهایت چنین تلاشی منجر به رنج مضاعف و تکرار آسیب خواهد شد.

به همین دلیل است که در روان درمانی معتقد هستند که گاهی یکبار سوگواری بهتر از یک عمر افسردگی است.

نکته دیگر اینکه از سر دلسوزی یک رابطه را ادامه ندهید : خصوصا اگر در دوره ی شناخت هستید از سر دلسوزی رابطه را ادامه ندهید.!

هر رفتاری، هر حرفی از طرف مقابلتان که منجر به ناراحتی، ابهام یا سوال در ذهنتان می شود را مطرح کنید، در موردش بحث کنید، سوال کنید و انتظار پاسخ داشته باشید.