رسیدن به معنای زندگی

 

همه ی افراد دنیا و حتی موجودات دیگری به جز انسان ها در جستجوی معنای برای زندگی خود می باشند.اگر شما این جمله را به درستی درک کنید به درایت و خرد نیز رسیده اید.از کوچکترین و جوان ترین افراد تا مسن ترین و پیرترین افراد همه به دنبال معنا و چرایی برای زندگی هستند زیرا بدون درک درستی از آن زندگی دشوار خواهد بود.

بسیاری از افراد اما متوجه این موضوع نیستند که به دنبال چه چیزی هستند!!! و بسیاری هم ممکن است از یافتن معنای زندگی خسته شده و حتی منکر آن شوند که اصلا در جستجوی معنا هستندو بگویند که شاید اصلا همچین چیزی در زندگی وجود نداشته و نخواهد داشت!!!!۱!

 

معنا چیست؟

معنا آن چیزی است که به ما این احساس را می دهد که مهم و با اهمیت هستیم.بعضی از افراد مشتاقانه به دنبال معنا نمی گردند زیرا معتقدند که به خاطر چیز های دیگری مانند پول و چهره و…. به اندازه ی کافی مورد توجه بقیه ی افراد هستند و زندگیشان معنادار است اما جمع دیگری به این نتیجه رسیده اند که آن قدر زندگی معناداری ندارند و آدم های شایسته و با کفایتی نیستند.

زندگی ممکن است به آنها درس های بزرگی داده باشد حتی ممکن است که احساس کنند از جذابیتی برخوردار نیستند.ممکن است اعتماد به نفس کافی نداشته باشند و حتی ممکن است که در موقعیتی قرار نداشته باشند که درامد زیادی داشته باشند.

 

بزرگترین حالت ناامیدی

بزرگترین حالت ناامیدی برای افراد این است که فکر کنند وجود آنها اصلا با اهمیت نیست و برای هیچ کس مهم نیستند.مطمعنا موقعیتی اندوه بار تر از این نمی توان در زندگی سراغ داشت.نسل های زیادی این سناریو و چرخه را تجربه کرده اند و می دانند که چه دردناک و دشوار است.به همین دلیل خیلی ها با زندگی خداحافظی می کنند و دیگری تلاشی برای زندگی و زنده ماندن نمی کنند.

بسیاری از افراد در کار و زندگیشان پیشرفت نمی کنند و در نتیجه خود را بی ارزش و غیرقابل دوست داشتنی تلقی می کنند و فکر می کنند که زندگی پوچ است و معنای خاصی را در برندارد که البته این طور نیست و زندگی هر فردی بیش از آنچه که فکر می کند مهم و با ارزش است و لایق تلاش برای بهت شدن می باشد.

شما برای خودتان کسی هستید پس کاری کنید تا زندگیتان معنا و مفهوم پیدا کند !!!!

 

چگونه می توان به معنا رسید؟

کمک کردن به دیگران سبب می شود تا ما از پوسته ی خود و فکر کردن به خود خارج شویم و توجه را از روی ما برمی دارد.مسلما برخی از ما به اندازه ی جمعی دیگر جذاب نیستیم یا به اندازه ی جمعی دیگر باهوش نیستیم اما همه ی ما توانایی هایی داریم و فقط کافیست آن ها را شکوفا کرده و به دیگران خدمت کنیم.

کمک کردن به دیگران همیشه راه مناسبی بوده است که در زندگی خود به معنا دست پیدا کنیم.بسیاری از مردم احساس می کنند شاد کردن خودشان خیلی بهتر از کمک کردن به دیگران است و بعضی دیگر فکر می کنند تا روزی که زنده هستند باید هرچه بیشتر در شرایط شادی و رضایت به سر ببرند.اما انها در اعماق وجود خودشان متوجه نیستند که چرا زندگیشان تهی از هرگونه معناست!!!

خدمت کردن به دیگران راهی برای دیدن تصویر جامع در زندگی است.با این حال باید دقت کرد که خدمت کردن به دیگران به حدی نرسد که از توجه نمودن به خود باز بمانیم.بسیار مهم است که قبل از دیگران نیاز های وجودی خودمان را در زندگیمان برآورده ساخته و به آن ها اهمیت بدهیم.

 

هدف از زندگی کردن چیست؟

باید بدانیم که جستجو برای یافتن معنای زیبایی از زندگی در واقع هدف ما از زندگی کردن است.ممکن است به این نتیجه برسیم که صرفا جستجو کردن برای رسیدن به هدف زندگی همان معنای زندگی است . ما از ذهنی عالی و کنجکاو برخورداریم و تنش میان آنچه که هستیم و آنچه که می خواهیم به آن دست پیدا کنیم در واقع آنچه را که قرار است بشویم مشخص خواهد کرد.

این تنش به ما انگیزه می دهد و در واقع بدون این انگیزه به دنبال زندگی بهتری نمی رویم و برای آن تلاشی نخواهیم کرد.ما به دنبال امکانات مناسبی در زندگی هستیم اما چیزهای مطلق بسیار کم هستند اما اگر به داشته هایمان فکر کنیم ممکن است که نتایج و موفقیت های فراوانی را به دست آوریم.

 

خلق معنا در زندگی

از جمله راه های موجود برای رسیدن به معنا در زندگی این است که هدفی زیبا و مناسب برای زندگی خود خلق کنیم.شاید بتوانید کارهای داوطلبانه  کنید و یا کتابی بنویسید و یا به ملاقات افرادی که از دیدن شما خوشحال می شوند و به وجود شما نیاز دارند بروید.ما همیشه به دنبال آن هستیم تا چیزی از آسمان برای ما به پایین بیفتد اما امکان دارد هرگز چنین اتفاقی رخ ندهد.ما نمی توانیم صبر کنیم زیرا ممکن است زندگی خود را هدر دهیم.

ما برای بیدار شدن از خواب هر روزمان نیاز به دلیلی داریم.به چیزی نیاز و احتیاج داریم تا ما را به حرکت وادار کند و همه روزه باید تصمیم بگیریم که چگونه می خواهیم از روزمان استفاده کنیم و باید چیزی باشد که ما را به سمت جلو سوق بدهد.باید تلاش کرد تا حتی در موقعیت فعلی خود شاد بود زیرا هر لحظه ای از زندگی ارزشمند است و باعـ می شود به معنای زندگی برسیم.

 

دستیابی به معنا

می توان از طریق بررسی اهیمت حوادث در زندگی به معنای مشخصی رسید.زندگی بدون معنا غیرقابل درک و تحمل است.خیلی از افراد بعد از بازنشسته شدن از دنیا می روند زیرا به این نتیجه می رسند که به اندازه ی کافی معنا در زندگیشان وجود نداشته است و بسیاری از ثروتمندان هم به همین دلیل ناخوشنودند و حتی با داشتن چیزهای بسیاری در زندگی خوشحال و خوشنود نخواهند بود.

زندگی سلسله حوادثی است که طی زمان اتفاق می افتد و هر مرحله ای از زندگی از دوران کودک گرفته تا بازنشسته شدن اهمیت خودش را دارد .ما می توانیم با جنبه ی مثبت دادن به حوادث زندگی به معنا برسیم و در واقع رویدادهای زندگی ما را به آنچه خواهیم شد می رسانند.

 

رازی دیگر برای داشتن یک زندگی معنا دار

کسانی که بیشترین معنا را در زندگی خود دارند  با خود و دیگران و دنیا و با جهان هستی بسیاربیشتر از بقیه افراد در ارتباط هستند.آنان زندگی هدفمندی دارند و باعث می شوند تا موفقیت به زندگی خودشان و دیگران راه پیدا کند .آنها هر روز  برنامه ریزی می کنند و هدف گذاری دارند و به اتفاق افتادن حوادث کمک می کنند.

آنها افرادی هستند که هدف دارند و می دانند می خواهند به کجا برسند.آن ها پیوسته مطالب جدید را یاد میگیرند و سپاسگذار زندگی خود هستند و فروتن می باشند.به همین دلیل است که به غیر از زندگی خود حتی به زندگی دیگران هم معنا می بخشند!!!!