تغییر مثبت زندگی
شما جزو کدام دسته از افراد هستید؟
افرادی که از هرچه دارند احساس خوشنودی می کنند و یا افرادی که از چیزهایی که در زندگی دارند ناخوشنودند؟
اگر احتمالا در گروه دوم قرار میگیرید باید بدانید که تنها عاملی که سبب تغییر در وضعیت شما میشود خودتان هستید.
جمله ی معروفی وجود دارد که می گویید:(هرچه بکارید همان را درو خواهید کرد).شما تنها چیزی را از رندگیتان دریافت خواهید کرد که به آن داده اید.
تغییری که شما تصمیم به رخ دادن آن می گیرید با ناراحتی همراه است زیرا خیلی از افراد خیلی از تغییر احساس رضایت نمی کنند پس باید راحت بودن با ناراحتی را تمرین و تکرار کنید .آگاه باشید که هرجا احساس راحتی با شما همراه شد نشانه ی خوبی بوده و به معنی رخ دادن یک تغییر و یا تغییرات مثبت بسیار است.
برای طی کردن صحیح این مسیر انجام اقدامات هدایت شده لازم و ضروری است.این اقدام به منزله ی تمرکز شما بر نتیجه ای است که میخواهید به آن برسید و در واقع ضروریست.البته این به این معنا نیست که فقط بر روی جنبه های مثبت تمرکز کنید و جنبه های منفی را نادیده بگیرید.همچین تصوری نه تنها واقع گرایانه نیست بلکه اندکی هم خنده دار است.
اقدام شما باید براساس یک خوش بینی و احساس مثبت واقع گرایانه باشد و این بدان معناست که شما شکست را به خود نمی گیرید.درست است که اندکی بدبیاری آورده اید اما این به این معنا نیست که مشکل شمایید و مسعله ی خیلی بزرگی نیست.
خوش بینی واقع گرایانه دراین یاره است که کنترل زندگی شما در دستان خودتان است و انتخاب می کنید که درمورد هر مسعله ای چه احساسی داشته باشید.
تابحال به کسی برخورده اید که بگوید ترجیح میدهم خوشحال باشم تا موفق؟این جمله از نظر خیلی از افراد بی معنی است.همینطور اعتقاد به این قضیه که موفق بودن شاد بودن است یا شاد بودن ناموفق بودن است چیزی بی معنی و خنده دار است زیرا این دو به هم به هیچ عنوان مرتبط نیستند مگر وقتی که نیازهای حیاتی افراد به آب یا غذا یا سرپناه برآورده نشود.
شما می توانید استانداردهای خود را بالاتر ببرید و شادی و موفقیت را مطالبه و با هردو زندگی کنید.شما میتوانید از همین لحظه که درآن حضور دارید شروع کنید زیرا برای تغییرات خوش آیند هیچ گاه و هیچ زمانی دیر نیست.
در بسیاری از جنبه های تصمیم گیری ما به طور کلی نتایج معینی را انتظار داریم.این جنبه ها میتواند اقتصادی باشد یا می تواند عاطفی و احساسی باشد و…همه ی اینها قابل ارزیابی و اندازه گیری هستند و هر زمان که شما آنها را اندازه گیری کنید پیشرفت بهتری خواهید داشت.اگر بدون تشخیص درست جهت گام برداشتن در مسیرمورد نظر قدم بردارید احتمالا شکست خواهید خورد.
شما باید درمورد اینکه قصد دارید برای رسیدن به هدفتان دست به انجام چه کارهایی بزنید تصمیم بگیرید و در هنگام تجزیه و تحلیل متغیرها تشخیص خواهید داد که چه گزینه هایی برای اهداف کوتاه مدت و چه گزینه هایی برای اهداف بلند مدت شما مناسب تر ومعنا دار تر است.
سرانجام آن اقداماتی که حین کار روی پروژه ها و اهداف شخصیتان انجام می دهید کم کم تبدیل به عادتهای شخصی شما می شود و شما به این کارها متعهد میشوید و هرلحظه بیشتر از پیش موفقیت کسب می کنید چون شما در حال انجام دادن اقدامات خاص برای رسیدن به هدف های خاص هستید.
اگر شما یا دوستانتان می خواهید چیزی به دست بیاورید باید به طور مصمم تعیین کنید که می خواهید این اتفاق چگونه بیوفتد.تعیین کنید که از کدام مسیرباید رفت و چه گام هایی مناسب و موردنیاز است.سپس هرروز روی آن گام ها کار کنید تا تبدیل به عادت یا سرشت دوم شما شود.
وقتی که این اتفاق بیوفتد مغز شما برای آن نتیجه دوبار تنظیم می شود و وقتی به هدف رسیدید دیگر نیاز به تنظیم مجدد نیست تا اینکه شما به قلمروی جدید خود برای رسیدن به نتایج وارد شوید.وقتی که یک استراتژی را درک کنید گذشتن از آن آسان تر خواهد شد.