چقدر خودتان را می شناسید ؟
هرگز نمی توانید از آنچه هستید رها شوید. تنها کاری که می توانید بکنید این است که خود را بفهمید، بدانید چگونه فردی هستید و از نقاط قوت و ضعف خود آگاه شوید.با شناختن نقاط ضعف خود می توانید آنها را تصدیق کنید، می توانید آنها را به حساب بیاورید و در نظر بگیرید تا اگر آشکار شدند سراسیمه نشوید.نقاط ضعف زمانی می توانند بیشترین آسیب را به شما برسانند مطرح می شوند و این هنگامی است که به اسقبال خطر می روید.
اگر قرار باشد کسی به شما آسیب بزند، به احتمال زیاد آن شخص خود شما هستید، بنابراین قبول کردن و شناخت نقطه ضعف بزرگترین نقطه قوت شماست.بی اطلاع بودن از نقاط ضعف و قوت مثل زندانی ای است نه از میله های زندان آگاه است و نه طرز باز کردن قفل را می داند.کسی در واقع تغییر نمی کند. با این حال در اصول اشخاص به شکل قبلی خود باقی می مانند و با همان دفاع ها و همان تمایلات خود را فریب می دهند.
درک نقاط قوت موضوع ساده ای است. مثلا اگر بی تکلف بودن نقطه قوت شما باشد، نقطه ضعف شما می تواند این باشد که درباره کوتاهی ها و تقصیرات خود افشاگری بیش از اندازه بکنید.درک نقاط ضعف کمی پیچیده تر است. نقطه ضعف می تواند از شدت موفقیت بکاهد یا آن را به مبالغه بگیرد یعنی اغراق کند.
خود را بشناسید
گونه شخصیتی شما میراث عاطفی مربوط به تربیت دوران کودکی شماست. گونه شخصیتی شما تعیین می کند که دنیا را چگونه می بینید. توجه به این نکته مهم است که داشتن یک گونه شخصیتی خاص لزوما چیز بدی نیست، بلکه صرفا طرز واکنش را مشخص می کند.در مواقعی همه ی ما ممکن است رفتار نابالغانه ای را به نمایش بگذاریم، درست مانند کودکی که دوران رشد خود را پشت سر می گذارد.
و حالا سه گونه شخصیتی که وجود دارد و شما ببینید کدام از این ویژگی ها بیشتر با شما سازگار خواهد بود.
سه گونه شخصیتی:
۱)شخص وابسته:
خود را متعلق به دیگری می دانید. با رنج ها و تلاش های دیگران همسو می شوید. بیش از اندازه احساسی هستید. دل در گرو رحمت خداوند دارید.شما نمونه و نماینده توده های انسانی هستید. سعی می کنید انسجام خانواده را حفظ کنید. هرچه بتوانید عشق را جست و جو می کنید.کسی هستید که تن به کارهای بی ارزش می دهید.در حالی که دیگران اختراع و تدبیر می کنند شما مجری اقدامات شان می شوید. شما وفادار، با محبت، گرم، دوستدار، شیرین، متوجه و عاطفی هستنید.ویژگی وابستگی از شما انسانی در دسترس دیگران ساخته است.توان ریسک کردن ندارید. بدرفتاری را تحمل می کنید زیرا نمی توانید تن به خطر دهید و خودتان باشید. جدا شدن و فاصله گرفتن برایتان دشوار است. از سکوت می ترسید. اشخاص مورد علاقه تان را از فرط علاقه خفه می کنید و آنهایی را که باید آزاد بگذارید در تملک خود در می آورید. شما معتقدید که برای رسیدن به خوشبختی به دیگران احتیاج دارید.
۲)شخص کنترل کننده
به جزئیات اداره امور، به دستور دادن، به طراحی سیستم ها، و تدوین روش ها علاقه مندید. می خواهید هرچیزی در جای خود قرار بگیرد. نظام های حمایتی می سازید. ارزیابی و تحلیل می کنید، به قانون رجوع می کنید . مشخص می کنید که چه کاری ، توسط چه کسانی و در چه زمانی انجام گیرد. علاقه ای به این ندارید که دیگران از دستورات شما پیروی کنند.
شما انسانی منصف، متعادل و مسئول هستید. نواقص و اشتباهات دیگران را پیش بینی می کنید و در مقام اصلاح آن بر می آیید. ممکن است بی ملاحظه باشید، ممکن است به هزینه ها توجه کنید اما ارزش هارا نادیده می گیرید. به پول به سبب قدرتی که به شما می دهد علاقه مندید. وقتی به دلیل اشتباهات خود مورد اعتراض قرار می گیرید رنجش پیدا می کنید. گاه به تاثیر رفتار خود بر دیگران بی توجهی می کنید.
۳)شخص رقابت آمیز
شما به ایفای نقش، مسابقه، پیروزی، اول شدن، بهتر بودن، موفق شدن، مورد توجه قرار گرفتن ، و پاداش گرفتن اهمیت می دهید. شما میل به تحسین شدن دارید و این میل به شما انگیزه می دهد. شخصیت نامدار خود هستید. ممکن است خودبین، متکبر، خودخواه، بی توجه به احساسات دیگران و متظاهر باشید. تنها به مقام اولی می اندیشید.
شما به وضع ظاهرتان اهمیت زیادی می دهید، نگران شرایط جسمانی خود هستید. می خواهید شاخص و برجسته باشید و در عین حال وقتی در این موقعیت قرار می گیرید کمی خجالت می کشید.
گونه های شخصیتی مرکب:
چیزی به نام یک شخصیت صد در صد خالص وجود ندارد. وابسته ترین اشخاص از نومیدی و درماندگی خود به شکل کنترل کننده استفاده می کنند. بدون برخوردار بودن از ترکیبی از هر سه گونه شخصیتی هیچ کس یک انسان کامل نیست. یک ویژگی خاص شخصیتی زمانی دردسر ساز می شود که اعمال و رفتار شما بی انعطاف گردد. شما همیشه امکان انتخاب دارید و با اعمال آزادانه هر انتخاب رشد می کنید.
شما گونه شخصیتی ویژه خود را دارید. باید راه خود را از وابستگی به استقلال، از کنترل کردن به آزادی عمل دادن به دیگران و از بهتر از دیگران بودن به رسیدن به بهترین شرایط خود بپیمایید.
شخصیت شما سفر خاص و منحصر به فرد شما را در مراحل مختلف رشد مشخص می کند و مانند هر شخص دیگری باری غیر ضروری از گذشته را بر دوش می کشید . اگر بدانید چه حمل می کنید و چرا آن را بر دوش دارید فرصتی پیدا می کنید تا به آزادی برسید و به راه خود ادامه دهید.
توانمندی ها و نقاط ضعف
«باورم نمی شود که دوباره اینگونه رفتار کردم. کی به سر عقل می آیم؟» چیزی از این ناراحت کننده تر نیست که بفهمید کسی را که دوست داشته اید ناراحت کرده اید.
حقیقت این است که اگر کسی قرار باشد به شما آسیبی بزند، زندگی تان را بهم بریزد و در روابط عاشقانه شما دخالت کند و یا مانع از آن شود که در رشته و حرفه خود به موفقیت برسید، به احتمال زیاد آن شخص خود شما هستید. گرایشات منفی پنهان در شخصیت شما در مقایسه بیش ازهمه ی دشمنان به شما لطمه می زند.
هدف رسیدن به رهایی عاطفی پاره کردن این چرخه ی خود تخریب کننده است که در تاریکی عمل می کند. تا این جا باید مشخص شده باشد که اغلب عادات دردسر ساز از مراحل آغازین رشد نشات گرفته اند.
نمی توانید طرز تربیت خود را تغییر دهید اما می توانید در این باره که کی هستید و چه نقاط ضعفی دارید اطلاعات بیشتری به دست آورید.
پتانسیل مثبت و منفی
می توانید افکار و اعمال خود را به جای ویژگی های شخصیتی ضعیف بر اساس توانمندی، اعتماد و اطمینان، صداقت و خودپذیری استوار کنید. هرگونه شخصیتی اگر در شرایط مطلوب خود قرار گیرد، امتیازات ارزشمند فراوانی دارد.
البته هر کس میراثی از ویژگی های منفی این سه دوران رشد را هم با خود یدک می کشد. هرکس تا حدی وابسته است، هرکس تا حدی واقعیت ها را انکار می کند و برای نواقص و اشتباهاتش عذر و بهانه می تراشد.
اگر ویژگی های منفی خود را تصدیق نکنید و آن ها را آنطور که هستند درک نکنید ، نمی توانید آزاد و رها باشید.
درک عواطف
تفاوت میان یک انسان شاد و یک انسان ناخشنود در این نیست که ناخشنود احساسات منفی بیشتری دارد، بلکه تفاوت آنها در این است که انسان شاد خشنود با احساسات منفی برخورد موثرتر می کند و چون این احساسات بروز می کنند نسبت به حل و فصل آنها اقدام می نماید.
برای شاد بودن باید احساس تان را دوست داشته باشید.
ناشاد بودن نشانه آن است که احساستان را دوست ندارید.
قبل از این که بتوانید خود را از بدهی عاطفی رها کنید باید بدانید که احساسات چگونه شکل می گیرند.
حق تقدم اخساسات
وقتی طرز ابراز احساسات را بررسی می کنیم می بینیم برخی از احساسات بر احساسات دیگر حق تقدم دارند. وقتی کسی می گوید احساسات درهم دارد منظورش این است که به طور همزمان دارای احساسات و عواطف مثبت و منفی است و این که احساس منفی او مانعی است که نتواند احساس مثبت خود را ابراز نماید. احساسات و عواطف منفی تولید تالم می کنند و عواطف مثبت سبب لذت و شادی می گردند.
احساس مثبت حق تقدم را به احساس منفی می دهد. حتما شما هم تجربه کرده اید که یک رنجش ساده و جزئی گاه مانع می شود که مهر و محبت فراوانتان را ابراز کنید. اما وقتی احساس منفی ابراز می شود، احساسات مثبت معمولا باز می گردند و می توانند دوباره ابراز شوند.
و در پایان…
کاری از این مهم تر نیست که به استعداد های خود پی ببرید، اینگونه خود را پیدا می کنید و تفاوتی در دنیا به وجود می آورید. با انجام دادن و پرداختن به فعالیت های مورد علاقه خود، به خوشبختی می رسید. جوان باقی می مانید، با راحتی محبت می کنید چون برای رسیدن به خوشبختی به مهر و محبت کسی نیاز ندارید.شما پیشاپیش شاد و خوشبخت هستید. البته این خودیابی سببی نیست که دیگر با مشکلی در زندگی روبه رو نشوید. انتظار معجزه نداشته باشید. بدانید در هر شرایط زندگی ناملایماتی دارد که باید با آن کنار بیایید. اما به هر تقدیر تحت تاثیر بی تفاوتی ها و مشکلات تحقیر نمی شوید و شما هویتی از آن خود دارید.
خود را بشناسید و بدانید چه نیروهایی شما را شکل می دهند. نقاط ضعف خود را بخشی از توانمندی خود در نظر بگیرید.
احساسات خود را آزادانه و به شکلی باز و آشکار بیان کنید و آن ها را با کسی که بیش از سایرین مایل به شنیدن هستند در میان بگذارید.
مجبور نیستید چیزی را ثابت کنید، کافی است که در بهترین شرایط خود ظاهر شوید. خودتان باشید نیازی به این نیست که خود را با دیگران مقایسه کنید. از دیگران تقلید نکنید، مجبور نیستید مانند آنها را بروید، به جای آن راه خود را انتخاب کنید.
در این مطلب سعی کردیم شما را به توجه کردن به درون خود تشویق کنیم، درونی که همه مهر و عشق ها و همه خلاقیت ها از آن منشاء می گیرند.