دو مانع اصلی برای پیشرفت و راه حل مقابله با آن

دو مانع اصلی برای پیشرفت و راه حل مقابله با آن

 

آیا می دانستید که شما در هنگام تولد بدون همراه داشتن غریزه ی ترس زاده می شوید؟

شما و همینطور بقیه افراد زندگیان بدون هرگونه هراس متولد شده اید.کودکان تنها مدتی بعد از تولد نسبت به صداهای بلند وسقوط کردن یا افتادن از خود عکس العمل نشان می دهند.سایر ترس ها را در حین طی کردن مراحل رشد می آموزند.

ترس از شکست

اما از میان تمام ترس های همراه با ما در طی مراحل رشد ترس از شکست و ناکامی و دیگری ترس از انتقاد و رد شدن بسیار عمده تر و گسترده ترند.اگر بعد از انجام هر عمل مورد انتقاد از جانب اطرافیانمان قرار بگیریم پس در ما ترس از شکست و ناکامی ایجاد می شود و دیری نمی گذرد این احساس در ما تداعی خواهد شد که ما کوچک تر و ضعیف تر و حقیرتر از آن هستیم که دست به انجام هرگونه کار جدیدی بزنیم و هر گونه تجربه ای را بخواهیم امتحان کنیم.مدام این احساس با ما خواهد بود و افکاری همچون(نمیتوانم.نمیتوانم.نمیتوانم)در ذهن ما تکرار و قوت خواهد گرفت.هرگاه به این فکر میکنیم که می خواهیم کار جدیدی انجام بدهیم خود به خود چار یک احساس ترس و هراس می شویم.میترسیم از اینکه کسی بخواهد ما را مجازات کند و دوباره با خودمان تکرار می کنیم که(نمیتوانم)

در واقع این ترس از شکست که در وجود ماست همان دلیل اصلی برای شکست و ناکامی ما در زندگی است.در اثر انتقاداتی که به مرور زمان و از کودکی بر ما وارد شده است وقتی بزرگ می شویم و به فرد بالغی تبدیل می شویم خودمان را دست کم می گیریم میترسیم دلشوره پیدا میکنیم و بی قرار می شویم.هنوز کار را شروع نکرده رها می کنیم و همه این اتفاقات برای ترس از شکستی است که امکان دارد هیچ گاه رخ ندهد و هرگز اتفاق نیوفتد.

ترس از دوست داشتنی نبودن

دومین ترس و هراس گسترده و عمده ای که تجربه می کنیم و مانع رشد و ترقی ما می شود و اعتماد به نفس ما را از بین میبرد ترس از رد شدن ویا ترس از مود انتقاد واقع شدن است.ما این احساس را وقتی فرا می گیریم که کودک هستیم و پدر و مادر برای کارهایمان مرتب ازما انتقاد می کنند.از ما عصبانی می شوند و مهرو محبتشان را از ما دریغ می کنند و این در حالی است که ما شدیدا به توجه آن ها نیاز داشته ایم.ترس از اینکه روزی دوست داشتنی نباشیم به قدری در کودکی برای ما دردناک است که بلافاصله رفتارمان را مطابق با نظر و خواسته آنها سازمان دهی میکنیم.کودکانی که اینگونه هستند به صورت خود به خود فردیت خود را از دست میدهند ودر نتیجه داعما با خود تکرار می کنند(مجبور هستم.مجبور هستم.مجبور هستم)و کم کم با خود ب این نتیجه می رسند که مجبورند به همه ی خواسته های والدین گوش بدهند زیرا در غیر این صورت امکان دارد که برای همیشه تنها بمانند.

در هنگام طی کردن مراحل مختلف رشد و رسیدن به دوران بلوغ کسی که در دوران کودک عشق بدون قید و شرط را تجربه کرده است خیلی بیشتر از گذشته نسبت به نظرات و توجه دیگران حساس می شود.اگر کاری کند که به خاطر آن کار به او توجه نشود دیگر آن کار را تکرار نخواهد کرد.ترس وارد شده و به وجود امده در افراد یکی از دلایل اصلی و مهم اغلب ناخشنودیها و اضطرابهاست.می خماهیم کاری بکنیم اما شکست میخوریم یا میترسیم مورد تایید قرار نگیریم و یا میترسیم کسی از ما انتقاد کند.

هراسها در اغلب موارد بر اشخاص حکومت می کنند!!!!

زیرا افراد دست به هرکاری که میخواهند بزنند سعی می کنند از شکست یا انتقاد اجتناب و جلوگیری کنند.افراد همیشه مایلند تا بازی بی خطر کنند و در این شرایط جایی برای تلاش جهت به هدف رسیدن باقی نمی ماند و در همین لحظه آنها به جای فرصت مناسب فقط به دنبال امنیت خاطر می گردند.

و اکنون سوال اصلی اینجاست که چگونه می توان به موفقیت رسید؟

پاسخ این است که اگر می خواهید به موفقیت برسید تلاش کنید تا میزان شکست های خود را دوبرابر کنید!!!!!!

اگر می خواهید سریع تر به موفقیت برسید شکستهای خود را دوبرابر کنید زیرا موفقیت در منتها علیه هرشکست نهان شده است.واقعیت این است که هرچه قبلا بیشتر شکست خورده باشید به احتمال بیشتری موفق خواهید شد.این شکست ها هستند که شما را برای موفقیت های بیشتر آماده خواهند کرد و به همین دلیل است که می گویند بعد از هرگونه ناکامی و بدبیاری نوبت به خوش بیاری میرسد.وقتی شکست خود را دوبرابر میکنید هم زمان با آن موفقیت شما هم دوبرابر می شود.

تلاش کنید که باورهای خود را تغییر دهید.در هر مورد اگر میخواهید عملکرد بالایی داشته باشید باید به این نکته توجه کنید که می توان از هرکاری بهترین آن را اراعه داد زیرا شما توانایی خلق موفقیت را دارید زیرا هر انسانی به نوبه خود لایق موفقیت است.

زمانی که در هنگام شروع انجام هرکاری باور شما این باشد که از عهده ی آن کار برمی آیید پس با قدرت بیشتر و عزت نفس بیشتری دست به انجام آن کار و ادامه آن خواهید زد.در واقع عزت نفس شما مهم ترین عاملی است که طرز تفکر و رفتار و باور های شما را ساخته و مشخص می کند.عزت نفس به این معناست که خودتان را چقدر دوست دارید.

در واقع هرچه خودتان را بیشتر دوست داشته باشید عملکردتان درهر کاری که می کنید بهتر می شود.با توجه به قانون برگشت پذیری هرچه بیشتر عمل کنید بیشتر خودتان را دوست خواهید داشت.

عزت نفس جوهر شخصیت شماست.زیرا هرچه خودتان را بیشتر دوست داشته باشید بهتر عمل خواهید کرد و با توجه به قانون برگشت پذیری هرچه بهتر عمل کنید بیشتر خودتان را دوست دارید.

میزان عزت نفسی که دارید تعیین کننده ی مرز روابط شما با دیگران است.هرچه بیشتر خودتان را دوست داشته باشید و بیشتر به خودتان احترام بگذارید دیگران و همینطور افراد مهم زندگیتان بیشتر به شما احترام خواهند گذاشت.