افسردگی

Young man is looking at the sunrise.

افسردگی

 

افسردگی هزینه سنگینی به میلیون ها نفری که به آن مبتلا هستند ،وارد می کند و امروزه شیوع آن در کشورهای غربی و کشورهای در حال توسعه افزایش یافته است.چهل سال قبل افراد در دهه های ۴۰ و ۵۰  عمر خود دچار افسردگی می شدند ،درحالی که امروزه در اواسط دهه بیست به افسردگی مبتلا می شوند.حداقل پنجاه درصد از افرادی که افسردگی را تجربه کرده اند علیرغم اینکه آنها بهبودی کاملی پیدا کرده اند ،افسردگی آنها دوباره عود کرده است.احتمال عود بعد از دو یا سه دوره افسردگی در حدود هشتاد تا نود درصد افزایش می یابد. افرادی که قبل از بیست سالگی افسرده شدند ،بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند.

افسردگی ارتباط را بین خلق غمگین و افکار منفی در مغز به وجود می آورد،بنابراین حتی یک غمگینی طبیعی می تواند افکار منفی اساسی را از نو برانگیزد.این بینش ،بعد جدیدی به دانش ما در مورد چگونگی کارکرد افسردگی افزود.

حدود دوازده درصد مردان و بیست درصد زنان در مقطعی از زندگی به افسردگی اساسی دچار خواهند شد.

به طور معمول ،دوره اولیه افسردگی اساسی در اواسط دهه بیست عمر روی می دهد.افراد زیادی هستند که اولین دوره کامل افسردگی را در اواخر کودکی و یا نوجوانی تجربه می کنند.

در هر مقطع زمانی ،حدود پنج درصد از جمعیت عمومی از افسردگی شدید رنج می برند.

وقتی ما شدیدا غمگین یا افسرده می شویم،انبوهی از احساسات،افکار،احساسات جسمی  و رفتارها ایفای نقش می کنند.

آشفتگی هیجانی ناشی از تجربه فقدان،جدایی،طرد و یا هر گرفتاری که موجب احساس تحقیر یا شکست می شود،طبیعی است.

هیجانات ناخواسته قسمت مهمی از زندگی ما هستند.آنها به ما و دیگران علامت می دهندکه به شدت پریشان هستیم و چیزی غیر عادی در زندگی ما اتفاق افتاده است.اما هنگامی که غمگینی به افکار و احساسات منفی حاد تبدیل می شود،می تواند به افسردگی منجر شود. این تفکرات منفی در ما باعث درد،تنش و خستگی فراوان می شوند.این حالات در ما افکار منفی بیشتری تولید می کنند و افسردگی ما را شدید می کنند.

افکاری که در افراد افسرده خودآیند هستند:

دائما احساس می کنند همه چی بر ضد اوناست- احساس ناکارآمدی دارند-دائم از خود این سوال را دارند که چرا موفق نمی شوند؟-فکر می کنند کسی قادر به درک اونا نیست-فکر می کنند دیگران از اون ناامیدند-دوست دارند فرد بهتری باشند-احساس ضعف دارند-زندگی طبق میلشون پیش نمیره-لذت نمیبرند از چیزی-تحمل کردن وضع موجود برایشان دشوار شده-و…..

وقتی افکاری از این دست ما را تحت تاثیر قرار داد می توانند برای ما زمینه افسرده شدن را فراهم کنند.

این افکار منفی هستند که در ما افسردگی ایجاد می کنند و یا زمانی که خلق ما پایین باشد افسردگی را تقویت می کنند.

غمگینی رو نمیشه مشکل بدونیم چون قسمت ذاتی و گریز ناپذیر زندگی است.در اصل نگاه منفی به خود باعث خلق غمگین ایجاد می شوند. وقتی ما دید منفی و بد در مورد خودمان داشته باشیم علاوه بر اینکه بر ذهن تاثیر می گذارند بلکه می تونند اثرات زیادی بر جسم بگذارند.افسردگی میتونه بر بدن اثر بگذارد به سرعت باعث بی نظمی در عادت غذا خوردن ،ساعات خواب و حتی انرژی فرد شود.فرد افسرده ممکن اشتها خود را از دست بدهد و  وزنش به شدت کاهش یابد و یا برعکس.

تغییرات جسمی که بر اثر افسردگی ایجاد می شوند می تونن اثرات شدید بر احساسات ما و تفکر درباره خودمان  ایجاد کنند.

برای رهایی از افسردگی سعی کنیم در لحظه زندگی کنیم هر لحظه را برای شروع فعالیتی در نظر بگیریم.سعی کنیم به گذشته فکر نکنم و هرگز نگران آینده نباشیم.همیشه برای یادگیری و دستیابی اطلاعات آماده باشیم منابع اطلاعاتی غنی می توانند مارا از افسردگی نجات بدهندو زندگیمونو غنی کنند.

سعی کنیم عادات و تفکر کردن در مورد عادات خود را حد الامکان کم کنیم،خودمونو از انبوهی از رویدادهای ذهنی که می توانند ما را به سمت افسردگی بکشانند دورر کنیم،از نوشخوار های فکری در مورد گذشته و آینده به  طور جد جلوگیری کنیم.

برای اینکه بتوانیم ذهنمون رو از یک حالت به حالتی دیگه تغییر بدیم به این نیازمندیم که بتوانیم در زمان حال زندگی کنیم.در بیشتر موارد در حال بودن و تمرکز بر زمان حال بسیار سخت است.ذهن دائما دوست داره از این شاخه به ان شاخه بپرد.

تمرکز کردن را یاد بگیرید تمرکز کردن روی تنفس روشی اعجاب انگیز برای آموختن حضور کامل در زمان حال است.تنها با نفس کشیدن می تونیم به تنفس توجه و تمرکز کنیم ،توجه به آن ما را در زمان حال قرار می دهد.در مواقعی که احساس کردیم از زمان حال منحرف شده فکرمان این کار تکیه گاه مطمئنی  برای برقراری ارتباط با زمان حال ایجاد می کند.